سید محمد طاهاسید محمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

به دنیا خوش اومدی

خدا خودش میدونه چه کنه!!

گنجشک و خدا گنجشک با خدا قهر بود…….روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد….. و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفت ه بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست. سکو...
11 مهر 1390

دلنوشته

یک روز پائیزی زیبا و آفتابی است. در پارک نشسته ام و برگهای سرخ و زرد از درختها پائین می ریزند ،، کلاغی هم روی درختی قار قار ملایمی دارد و همه چیز نشان از یک روز پائیزی ملایم و آفتابی دارد و البته آفتاب کمرنگ پائیز. و من در آخرین هفته های بارداری ام آمده ام که کمی قدم بزنم و حال و هوایی تازه کنم ، کمی نگاه کنم و کمی هم لذت ببرم و بدانم که خدا این نزدیکی هاست ، شاید لابه لای همین برگهای زرد و سرخ که توسط باغبان گوشه به گوشه جمع شده اند ، شاید در کنار همین درختها که پناهگاه بازیها و قایم باشک های کودکی ام بوده اند ، همین پارکی که زمانی - وقتی که 5-6 سال بیشتر نداشتم- شاد و بی دغدغه با هم سن و سالهایم در آن می دویدم و روی چمنهایش زمین...
9 مهر 1390

آموزه های دوران جنینی

جنيني که شما دربطن خود داريد و يا نوزادي که در آغوش گرفته ايد انساني منحصر به فرد و يکتاست.  متفاوت از تمام انسانهايي که بوده اند و تمام انسانهايي که خواهند بود. نظير فرزند شما وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت.  هرقدر هم که فرزند شما از نظر ظاهر يا اخلاق شبيه شما يا يکي از اعضاي خانواده تان باشد باز هم منحصر به فرد است. در دوران جنيني کودک دلبند شما چيزهايي فرا مي گيرد که بيشتر از هر دهه از عمر آينده اوست. زماني که در رحم شماست صداها به گوشش مي رسد و هيجانات را احساس مي کند. خواب مي بيند و حرکات و تماس ها را تجربه مي کند. پانزده هفته پس از حاملگي کودک شما مي تواند بشنود. بمحض آنکه صداي شما بلند مي شود آن را تشخيص مي دهد و ک...
9 مهر 1390

ماه هشتم

 امروز تولد هشت ماهگی تو راهیمه،هشت ماه با هم بودنمون مبارک خدایا دمت گرم،تا اینجا باهامون بودی،بعدشم تنهامون نذار،ممنونتیم خدا....  ...
5 مهر 1390

سلام پسرم

خوبی پسری؟ دلم برات یه کوشولو شده بود هفته قبل رفته بودم سونو،از مانیتور دیدمت،دکتر احمدی ستون فقراتت رو نشونم داد، اینقد باحال بود،شکر خدا آزمایش ماه هفتمم خوب بود  راستش من و بابایی چند روزه دپرسیم !آخه تو عزیز دلمون داری میای و ما هنوز اسمی واست انتخاب نکردیم! واسه همین اینجا یه نظرسنجی میذارم که خاله های مهربون یکیشو انتخاب کنن!  خاله جونای مهربون یکی از این اسمارو انتخاب کنین،ممنون! ارمیا:بزرگ داشته شده یوحنا:انعام توفیقی از طرف خداوند یونا:لقب حضرت یونس(ع) مانیاد:در یاد ماندن،عزیز و گرامی سپنتا:مقدس محمد ارمیا:نامی ترکیبی(حمد شده)+(بزرگ داشته شده) آیهان:نامی ترکی،فرمانروای ...
1 مهر 1390

نامه ای به خدا

کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟ بابی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده. نامه شماره یک سلام خدای عزیز اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی. دوستدار تو بابی .... بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا همین نامه رو پاره کرد. نامه شماره دو سلام خدا اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده...
24 شهريور 1390

و اما سونو!!!

سلام زندگی من! خوبی نفس مامان؟ میدونی که امروز چی شده؟آره عزیزم! من فهمیدم تویی که تو دلمی چی هستی! تو پسر ناز مامانی!عاشقتم خداتا!!!!!!!! نمیدونی چقدر باباییت خوشحاله نفس مادر،وقتی از سونو اومدم بیرون  به حاج بابا زنگ زدم،گفت مژدگونیم محفوظه! مهم اینه که تو سالمی سید من!مراقب باش! راستی بابایی یه بلوز ناز قرمز واست خرید،واسه خاله فاطی اینا که خونمون بودن شیرینی گرفت،بابای من خیلی خوشحاله،از بابای تو بیشتر! منو باباجون خیلی دوست داریم!خیلی! بابای پسرم!نفسم!عسلم!!! ...
11 شهريور 1390