سید محمد طاهاسید محمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

به دنیا خوش اومدی

ماه آخر...

1390/8/8 13:24
نویسنده : مامان فاطمه
767 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسر مامانی!خوبی جیگرم؟

دلم برات یه نقطه شده،آخه کی میای؟زچشامون بابا قوری شده از بس به این شکم گرد خیره شدیم،

خیلی وقت بود نیومدم آپ کنم،ببخش منو!توان نشستن ندارم،ز

الان سه روزه وارد ماه نهم شدی،دیگه آقایی شدی واسه خودت،قربون قد و بالای مچاله شدت،

آخه چیجوری توی اون یه ذره جا زندگی میکنی؟؟؟ز

وسیله هات کامل شده پسرم،خواستم عکساشو بذارمز به هر دری میزنم نمیشه،خیلی بد شد!

الان حدود یه هفته ای میشه کوچیدیم خونه مامیم،چترمون رو وا کردیم و گفتیم تا آقا پسری جون بگیره و

چهلش تموم بشه بمونیم،اونا هم بنده خداها نمیذارن بهم سخت بگذره!

پسری نمیدونی چقد دلم برای بابایی تنگ میشه،زآخه زیاد نمیبینمش،

زهیر جونم خیلی دوست دارم شوهر گلم...

از عزیز جون و حاج بابا اینا نمیگم که کلافه شدم از بس قربون صدقت میرن و

 میگن آخه این پسرمون کی میاد؟!زآخه میدونی که اولین نوه پسر حاج بابایی!به قول حشمت فردوس:

 ریشه اونایی!!! 

دیگه نمیدونم چی بگم،فقط میگم بی نهایت منتظرتیم!ز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان فاطمه‌شهرزاد
8 آبان 90 14:27
سلام مامان آقا پسر گل انشاءالله به سلامتي و راحتي بار سبك كنيد. در اين ايام مبارك التماس دعا
سحر مامان آراد
8 آبان 90 20:55
فاطمه جونم ایشالا این ماه آخر رو به سلامتی بگذرونی
مامی امیرحسین
9 آبان 90 13:22
چه عجب فاطمه جون...خوشحالم که دیدم آپ کردی.پس جای من بودی چیکار میکردی؟سه روز مونده به زایمانم مامانم اومد و 9 روز بعد زایمانمم رفت و تنها شدم.تنهای تنها.حتی بچه رو خودم حموم میدادم و میدم.امروز چلش گذشت.
مریم مامان عسل
9 آبان 90 23:44
سلام فاطمه جون. چه عجب اومدی آپ کردی. من هر روز سر میزدم اما خبری نبود! منم یه 10 روزی هست که وارد ماه نهم شدم. انشالا نی نی هانون سالم به دنیا میان. دیگه چیزی نمونده. مواظب خودت و محمد ارمیا جون باش.
خاله جون
10 آبان 90 1:09
مامان مانی جون
10 آبان 90 12:40
خوش به حالت من که هیچ جا جز خونهءخودم جا نمیگیرم و یه روز هم بعد از زایمان استراحت و مفت خوری نکردم همون شب اول پا شدم ظرفامو شستم کاش من هم طاقت داشتم چتر شم
مامی امیرحسین
10 آبان 90 13:57
فاطمه جون نمیخوام الکی بگم از هیچی نترس هیچی نمیشه و از این حرفا...فقط یه چیز بهت میگم .اگه خدا بهت لیاقت مادر بودن رو داده حتما حتما صبر و تحمل و توانیی همه ملزوماتشم داده...زایمانت اگه سزارینه که اصلا سخت نیست .فقط مراقب یه سری چیزا باید باشی.اگه بیحسی میگیری منتظر سردردش باش.قدر دوسه روز.اما به دیدن کوچولوت تو ثانیه اول تولد می ارزه.اگه بیهوشی میگیری منتظر بهوش اومدن با درد زیاد بخیه هات باش.برای اینکه زودتر بخیه هات خوب شن اصلا محلشون نده و فعالیت زیاد بکن.حتما از روز عمل شکم بند ببند تا اعما و احشا و شکم رو بالا نگهداره و فشارشون رو از روی بخیه ها برداره و دردت کمتر بشه ضمن اینکه شکمت هم زودتر جمع میشه.ازشیاف دیکلوفناک غافل نشو و مرتب بذار تا دردت اوج نگیره.من هر دوساعت یبار میذاشتم.اینو مطمئن باش که ده روز از زایمانت نگذشته دوباره میشی همون آدم قبلی پس تحمل چند روز درد برات آسونتر میشه.این تجربیات در مورد زایمان رو اگه من قبلا داشتم خیلی راحت تر بودم
مامی امیرحسین
10 آبان 90 14:07
درمورد بچه داری هم فقط باید نترسی ...من از شب چهارم بچه رو از مامانم گرفتم و پیش خودم خوابوندم.از همون شبی که شیرم اومد.منم نه بچه کوچیک دیده بودم نه هیچی ازش میدونستم اما دیدم من میخوام تو شهر غریب چیکار کنم اگه احساس بی دست و پایی بکنم و دست و دلم بلرزه؟پس باید خودمو جمع و جور میکردم که کردم.به دردم غلبه کردم و به ترسم...بچه رو از سری دوم خودم بردم حموم و مامانم بالا سرم واستاده بود .روز نهم بچم بود که مامانم رفت مشهد و تنها شدم.با مادرشوهرمم اصلا راحت نیستم.دیگه خودم بودم و بچم و شوهری که صبح میره شب میاد.ولی شد و تونستم.تو هم میتونی.هیچکس اندازه من رو خوابش حساس نبود ولی چهل شب بیخوابی رو تحمل کردم تا خوابش منظم شد.اونقدر با شیردوش سینه هامو فشار دادم که شیرش اومد.و اصلا شیر خشک بهش ندادم.بازم فاطمه جون ما همه کنارتیم با همه تجربیات کممون.اصلا نگران نباش.آسون نیست ولی تو حتما از پسش برمیای
خاله جون
10 آبان 90 22:25
...°سلام ....O .......°o O ° O .................° .............. ° آپم ............. O .............o....o°o .................O....° ............o°°O .....o ...........O..........O آپم ............° o o o O ......................? ...................? ...............? آپم ...........? ........? ....? . ? آپم *?´¨) ¸.-´¸.-?´¨) ¸.-?¨) ______________*¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨) ,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸..... *•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.بای.
مامان رادين
12 آبان 90 9:30
سلام بهميد خدا پسمل نازت به سلامتي دنيا بياد ما هم مشتاق ديدن روي ماهش هستيم. مواظب خودتون هم باشين
مامان متین
14 آبان 90 1:34
سلام خانمی منم ماه آخرم خیلی برام دیر و سخت گذشت اما انتظارش رو روست داشتم با این که نگران هم بودم. ان شالله این روزها به خوبی سپری می شه و کوچولوی نازت رو بلغ می کنی
مامان تربچه
14 آبان 90 11:43
ان شاالله به سلامتی دنیا میاد
مامان تربچه
15 آبان 90 11:46
آیا در رویاهایتان، سبکبالی و لذت پرواز را احساس کرده اید؟ عرفه، رویایی است که به حقیقت می پیوندد التماس دعا
مامان فهیمه
17 آبان 90 10:40
منا مامان الینا
19 آبان 90 2:41
سلام عزیزم نیستی کجایی مامانی؟نکنه گل پسرت اومده تو بغلت؟
masome
19 آبان 90 20:58
سلام مامان فاطمه.خوب هستین من هنوز در انتظارم.امروز رفتم سونو کفت 38هفته و1روز فکر کنم تا اخر این ماه قصد اومدن نداشته باشه
مامان متین
20 آبان 90 17:07
خانم مامان جدید نیستی خانمی سرت شلوغه حتما منتظر شما و نی نی خوشگلت هستیم