سید محمد طاهاسید محمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

به دنیا خوش اومدی

بدون عنوان

سلام میگم به همه دوستای گل و خوبم ک تنهام نمیذارن!امیدوارم سرحال باشین! بالاخره این پسره به زور خوابید و من اومدم،اصلا خواب نداره چیکارش کنم؟؟؟؟ نه خودش میخوابه نه میذاره من بخوابم،دلم میخواد یه روز خودش بالش بگیره بره یه گوشه بخوابه، خوابوندش خیلی سخته،ولی با خنده هاش خستگی از تنم میره، آقا پسر شیطون ما 12اردیبهشت دندون درآورد،در کمال ناباوری،آخه عجله چی بود پسر جان، کلی هم لاغر شده،2تا از دندونای پایینش در اومده!از گاز گرفتنش نمیگم که دلم خونه.... تازگیا با اجازه دکترش حریره بادام و فرنی بهش میدم،البته خیلی کم، یک وروجکی شده،با رؤرؤک از این ور خونه میره از اون ور درمیاد،5ثانیه آروم نمیگیره، اینقدم خوشش میاد راه میره،چن...
18 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

سلامبه همه دوستای خوب وباحال نی نی وبلاگی. بعداز ماه ها بلاخره برگشتیم,دم همتون گرم که بهمون سر میزدین، این هم از وروجک ما،نشسته بغلم نمنیذاره تایپ کنم،بذار باشه یه وقتی خوابوندمش با حوصله میام مینوسیم که این زلزله چه ها  میکنه... ...
8 ارديبهشت 1391

باز آمده ایم!

سلام به همه دوستای خوب و باحال نی نی وبلاگی خودم,دلم براتون یه کوشولو شده، ممنونم که با نظراتون منو شرمنده کردین، چی بگم از دست این پسره که دلم خونه،2 دقیقه آسایش نداریم،یه ذره گریه کمتر مادر جان پسرم اصلا لباس زیر ناف عادت نداره... از اون شب زنده دارای پر و پا قرصه بازم خدا زهیرم رو واسم نگه داره که پا به پام ایستاده وهمراهیم میکنه،قربونش برم! اما چی بگم دل مادر طاقت نداره،با این همه اذیت کردناش عاشقانه واسش زحمت میکشم و لذت میبرم، ای خدا به اونیکه طعم این سختی شیرین رو نچشیده زودتر بچشون،بگو آمین! امروز پسرم واکسن 2 ماهگی داشته،بمیرم الهی چقدم دردش اومد،به هر دو پاشم زدن و پای چپش خیلی خون اومده،الانم بعد او...
5 بهمن 1390

43روزه با همیم

اینقدر مامانی رو اذیت میکنی که وقت نکردم بیام 40روزگیت رو بهت تبریک بگم،40 روزگیت مبارک عزیز دلم،ایشالله 120 ساله بشی!!!!!!! دیروز بردیمت حموم چهله،توی حموم صدات در نمیومد،اینقدر ذوق میکردی نفس مامان! بمیرم الهی مامان دل دردت خیلی زیاده،خیلی هم زور میزنی،دکترت میگه طبیعیه! خیلی دلم برات میسوزه وقتی اذیت میشی،چهرت خیلی مظلومه مامانی! هفته قبل بردیمت دکتر،وقتی وزنت کرد شده بود5 کیلو،بگو هزار ماشالله ! خداتا میخوامت وخداتا عاشقتم!!!
11 دی 1390

24 روز با پسرم

امروز ٢٤ روز از با هم بودنمان می گذرد و تو شدی تمام دنیای من,دنیایی که با دنیا عوضش نمیکنم, دنیایی شیرین،لذتی شیرین،احساسی شیرین، عاشقتم پسرم روز به روز بیشتر عاشقت میشم و حتی نمیخوام یه لحظه دنیارو بدون تو تصور کنم،برام بمون نفسم تو حاصل عشق من و زهیر منی،بی نهایت هر دوتاتونو میپرستم، 24 روز شده که رنگ و روی زندگی ما عوض شده وبا بودن تو رنگ دیگه ای گرفته، خیلی وابسته ات شدم یکی یه دونه من...   ...
22 آذر 1390

بدون عنوان

  سلام،سلام به همه دوستای خوبم که تا به حال نگران حال ما بودن و مابی معرفتی کردیم! از تک تک دوستام تشکر میکنم و عذر میخوام و میگم که دلم برای همتون تنگ شده! توی این 17 روزی نه نای نشستن داشتم نه وقتشو،امروز پسری خوابید و من فرصت غنیمت کردم  و اومدم تا بنویسم! اول بگم که اسم پسرم بنا به دلایلی شده محمد طاها،و منو همسری از این بابت خیلی  خوشحالیم،پست های قبلی که بااسم  ارمیا نوشتم پاک نمیکنم تا یادگاری بمونه، بعدشم خاطرات زایمانم و عکسارو  میذارم توی ادامه مطلب!!!! اینم محمد طاهای من.. از  کجا شروع کنم؟؟؟؟آها!!از روز 29آبان! عصر ساعت 3 بود که با همسری و مامانم راهی...
15 آذر 1390

روز دیدار

سلام مسافر من!به انتهای راه رسیده ای؟خسته ای پسرم؟مادر به قربون قدمت که داری میای! وای ارمیای من تا این لحظه تا این حد احساس مادری نداشتم! لحظه به لحظه بیشتر عاشقت میشوم،لحظه به لحظه بیشتر احساس مادر بودن پیدا میکنم و  اینگونه قلبم به تسخیر تو در می آید وتو میشوی تمام دنیای من! الان که برات مینویسم خیلی بغضم گرفته،اگه باباجونت رو ببینم که بغضم میترکه! توی دلم غوغایی شده پسرم!انگار دنیا دنیا آدم توی دلم دارن رخت میشورن! احساس خیلی خیلی قشنگیه!اصلا با تموم احساسات دنیا فرق داره،اصلا یه احساس خاصیه  که میخوای کسی رو ببینی که 9ماه با خودت بزرگش کردی و هنوزم ندیدیش! وای اگه یه کم دیگه ادامه بدم گریم میگیره! از دوستا...
28 آبان 1390